پذیرایی عمومی. شرفیابی همگانی، مقابل بار خاص، پذیرایی خصوصی. رجوع به ’بار’ شود: و آنروز بارعام بود. (کلیله و دمنه). بارعام است و در کعبه گشاده ست کز او خاصگان بانگ در جنت مأوا شنوند. خاقانی. در نوبت بار عام دادن باید همه شهر جام دادن. نظامی. آشنایان ره بدین معنی برند در سرای خاص بار عام نیست. سعدی (طیبات)
پذیرایی عمومی. شرفیابی همگانی، مقابل بار خاص، پذیرایی خصوصی. رجوع به ’بار’ شود: و آنروز بارعام بود. (کلیله و دمنه). بارعام است و در کعبه گشاده ست کز او خاصگان بانگ در جنت مأوا شنوند. خاقانی. در نوبت بار عام دادن باید همه شهر جام دادن. نظامی. آشنایان ره بدین معنی برند در سرای خاص بار عام نیست. سعدی (طیبات)
یکی از شهرهای هند است: بارام داخل هنداست و در آن بلده بتی است بر یک پهلو خفتیده و در بعضی از سنوات بی متحرکی بر پای ایستد و ازو صدائی ظاهر میشود و این معنی علامت ارزانی و رفاهیت باشد و درسالی که این حرکت از آن بت صادر نگردد در آن شهر قحط و غلاء وقوع یابد، (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 625)
یکی از شهرهای هند است: بارام داخل هنداست و در آن بلده بتی است بر یک پهلو خفتیده و در بعضی از سنوات بی متحرکی بر پای ایستد و ازو صدائی ظاهر میشود و این معنی علامت ارزانی و رفاهیت باشد و درسالی که این حرکت از آن بت صادر نگردد در آن شهر قحط و غلاء وقوع یابد، (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 625)
شاه راه. (مجمل اللغه). عثق. (منتهی الارب). راه عمومی و کوچه ای که بن بست نباشد. (ناظم الاطباء). رهگذر همه: چه هر که بر عمیا در راه مجهول رود و از راه راست و شارع عام دور افتد بگمراهی نزدیک تر باشد. (کلیله و دمنه). مسکن ایشان نزد شارع عام بود. (کلیله و دمنه)
شاه راه. (مجمل اللغه). عَثَق. (منتهی الارب). راه عمومی و کوچه ای که بن بست نباشد. (ناظم الاطباء). رهگذر همه: چه هر که بر عمیا در راه مجهول رود و از راه راست و شارع عام دور افتد بگمراهی نزدیک تر باشد. (کلیله و دمنه). مسکن ایشان نزد شارع عام بود. (کلیله و دمنه)
باد سموم. سعیر، باد کنکو (کهنکو) مادۀ ریحی است که در آن رگ انتصاب یابدو موجب مرض گردد. محمد سعید اشرف گوید: گران خیز است همچون درد زانو زمین گیر است چون باد کهنکو. (از آنندراج). ، بگفتۀ صاحب اصطلاحات الشعر بنقل از جهانگیری نام رگی است که آنرا در تازی عرق النسا گویند
باد سموم. سعیر، باد کنکو (کهنکو) مادۀ ریحی است که در آن رگ انتصاب یابدو موجب مرض گردد. محمد سعید اشرف گوید: گران خیز است همچون درد زانو زمین گیر است چون باد کهنکو. (از آنندراج). ، بگفتۀ صاحب اصطلاحات الشعر بنقل از جهانگیری نام رگی است که آنرا در تازی عرق النسا گویند
نام یکی از دروازه های زرنج سیستان است. (صور الاقالیم اصطخری) : عمر او نزد تو آمد که تو چون نوح بزی در آکار، تن او، سر او باب طعام. (تاریخ سیستان ص 211)
نام یکی از دروازه های زرنج سیستان است. (صور الاقالیم اصطخری) : عمر او نزد تو آمد که تو چون نوح بزی در آکار، تن او، سر او باب طعام. (تاریخ سیستان ص 211)
خایه. بیضه: بجائی شد و خایه ببرید پست برو داغ بنهاد و او را ببست بخایه نمک بر پراکند زود بحقه درآکند بر سان دود هم اندر زمان حقه را مهر کرد بیامد خروشان و رخساره زرد بدو شاه گفت اندرین حقه چیست ؟ نهاده برین بند بر، مهر کیست ؟ بدو گفت آن خون گرم من است بریده ز بن بار شرم من است سپردی مرا دختر اردوان که تا بازخواهی تن بی روان نکشتم که فرزند بد در نهان بترسیدم از کردگار جهان نجستم بفرمانت آزرم خویش بریدم هم اندر زمان شرم خویش بدان تا کسی بد نگوید مرا ز دریای تهمت بشوید مرا. فردوسی
خایه. بیضه: بجائی شد و خایه ببرید پست برو داغ بنهاد و او را ببست بخایه نمک بر پراکند زود بحقه درآکند بر سان دود هم اندر زمان حقه را مهر کرد بیامد خروشان و رخساره زرد بدو شاه گفت اندرین حقه چیست ؟ نهاده برین بند بر، مهر کیست ؟ بدو گفت آن خون گرم من است بریده ز بن بار شرم من است سپردی مرا دختر اردوان که تا بازخواهی تن بی روان نکشتم که فرزند بد در نهان بترسیدم از کردگار جهان نجستم بفرمانت آزرم خویش بریدم هم اندر زمان شرم خویش بدان تا کسی بد نگوید مرا ز دریای تهمت بشوید مرا. فردوسی